به دوس پسرم که سال هاس باهمیم میگم کی وقت ازدواجمونه ؟
میگه یکم دیگه صبر کن پودار شیم یه اتاق اجاره کنیم اول بعدش عروسی میکنیم
این تلخ ترین پارادوکس تاریخه که تو زندگی خیلی ها هست
( پولدار - اجاره ی اتاق )
خدایا نسل ادمایی که باعث شدن خیلی ها مثل ما به این روز بیوفتن رو از زمین بردار وگرنه من یکی به عدالتت شک میکنم
نسل ادمایی که هیچکاری نمیکنن و روز به روز پروار تر میشن تا ما که جفتمون داریم مثل یه حیوون با وفا کار میکنیم ولی خرج عروسیمون نتونیم بدیم رو از زمین و زمان پاک کن وگرنه من به عدالتت شک میکنم
|
Chata - 68 لاو
کاربر گرامی mahdie hashemi وارد شدید | |
نام کاربری : mahdieha32 | |
پنل کاربری کاربران آنلاین آمار ورود فیلتر ها گروه های کاربری |
دیوار تنظیمات پیامها کاربران مدیریت پوسته |
راستی خدادلم هوای دیروز را کرد
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
دردها فراموش می شوند،
ولی همدردها هرگز...!
تو نيامدي و ترسم که درين طلب بميرم
چو برقع ز رخ برگشايي بميرم
وگر رو بمن کم بنمايي بميرم
ز شادي قرب و ز اندوه دوري
گه از وصل و گاه از جدايي بميرم
خوش آنکه بعشق تو گرفتار بميرم
بيدار درين منزل خونخوار بميرم
زين خوابگه بي خبران زنده برآيم
واقف ز سراپرده اسرار بميرم
در فن و در زور تا ذات خدا
منتهاي دستها دست خداست
بحر بي شک منتهاي سيلهاست
هم ازو گيرند مايه ابرها
هم بدو باشد نهايت سيل را
خُدا زِندِگی هَمین بود ؟
اَز چِشام بارون بِباره ؟
خیس باشه بالِشتَم هَر شَب
اَز این تِکرارِ دوباره
خُدا اَز زِندِگی خَستَم
که گُذاشت ساده بِگیرَم
این دُنیای لَعنَتی رو
خُدا جون بِذار بِمیرَم
خُدا قَلبَم و شِکَستَن
دیگه دِلخوشی نَدارَم
این هَمه غُصه رو مَردُم
رویِ دوشِ مَن میذارَن
بِذار تو خونَم بِخوابَم
کمی مَن آروم بِگیرَم
خاک و میریزَن روم اِمشَب
به این آسونی میمیرَم
بِذار سَنگِ لَحَت رو
رویِ جِسمِ مَن بِذارَن
خُدا جون بِبَخش مَن و تو
مَــــــــن خُـــــــــودم خــــــواستَم بِمیـــــرَم
هه بهم میگفت به شرفم قسم تنهات نمیزارم هی لعنتی به اونی که تازه بهت دل داده دیگه نگو به شرفت تنهاش نمیزاریش اخه شرفت پیش من گرو مونده بی شرف لعنتی
گر شادی وصال تو یک دم نمی رسد
شادم که جز غمت به دلم غم نمی رسد
خورشید اگر به مشت زری وصل گل خرید
هرگز به پاکبازی شبنم نمی رسد
ای ابر رهگذار، به برقی نوازشی
بر کشت زار ما اگرت نم نمی رسد
چون مرغکان گلشن تصویر شیونم
هرگز به گوش آن گل خرم نمی رسد
با آن که همچو آینه ام در غبار غم
گردی ز من به خاطر همدم نمی رسد
آن سگی که سالها
ب وفاداری اش شکی نبود
خیانت را میدید
اما سکوت میکرد
حالا هر کسی
ک دم از وفاداری
و عشق میزند را
تکه پاره میکند
سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم
کــ ــه دیــدم مترسکـــــ
بـه کــلاغ میــ ــگویــد:
هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
فقـــط تنهــام نــذار!!
امتداد نفس های تو…
ابتدای آرامش من…
انتهای بغض ما…
کسی چه می داند، شاید ما به خوشبختی در کنار شب…
معنی بخشیدیم
. . .یـک دوســـت واقـــعـــی اونـــی هـــســـتـــش کـــه
وقـــتـــی میـــاد کـــه
تـــمـــوم دنـــیـــا از پـــیـــشـــت رفـــتـــن
دستاشو مشت کرد گفت:اگه بگی گل کدومه میمونم!!
انتخاب سختی بود،ترس از دست دادنش وجودمو فرا گرفت. . .
محکم زدم پشت دست چپش گفتم گله. . .
دستشو باز کرد گل بود،اشکام جاری شد. . .
حواسش نبود وقتی با دست راستش اشکامو پاک کرد. . .
فهمیدم دست راستشم گل بود. . .
کسی که تو رو بخواد به هر بهونه ای میمونه. . .
به سلامتی عشقایی ک پاکن بزن لایکو♥
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
بر بخار پنجره یک شب نوشتی عاشقم
خون شد انگشتم به آجر حک کنم “ما بیشتر”
تعداد صفحات : 5